حرفهای کرم پروانه را می فهمیدم
به وراجی سارها در دل لبخند می زدم
و در رختخواب با پروانه ای درد دل می کردم
روزگاری سوال جیرجیرک را می شنیدم و پاسخ می دادم
با هر دانه ی برفی که بر زمین می افتاد و جان می داد گریه می کردم
روزگاری به زبان گلها سخن می گفتم دیدی چگونه آن روزها رفتند